زندگی

اینجا همچی ازاده🪐♥از میراکلس تا کیپاپ🌹

رفاقت دروغی پارت 4
12:07 1403/06/19 | H. A
رفاقت دروغی پارت 4

لیسا

وقتی اون دختر با مکس رفت یدقیقه حالم بد شد نکنه اون دوست دخترش بود حالم بد بود که دیدم جنی و الکس با هم می رقصند و هم دیگرو بغل کردند وجنی اومد تو گوشم گفت

ج: لیسا تنها شدی نه دختره اشغــ*ال فکر کردی با مکس ازدواج کنی ها. حالا الکسم مال منه

حالم بعد بود اون از مکس اون از جنی نمیدونستم چیکار کنم چاقو رو از رو میز برداشتم و زدم به قلبم و با همه چی خداحافظی کردم

 

اینم پارت آخر چون می خوام رمان جدید بزارم بای😉😉

 

 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©